شاعر : حسن کردی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مثنوی
این هفتمین شب است که هیأت قیامت استامشب مسیر روضه به سمت خجالت است داغ عـطـش گـرفـته رمق ازگـلویـمان امشب به آب گو رود از روبه رویمان
امـشـب تـمـام روضـه شـده آبآب آب خـون گـریه میکـنـیم برای غـم ربـاب "کار جنون ما به تمـاشا کـشـیده است" ای اهل روضهها شب هفتم رسیده است
امـشب برای تـعـذیـه کـودک بـیـاوریـد تصویر تیـر و حـنجـر کوچک بیاورید
تا بـیـشـتـر به قـلـب شـمـا غـم بـیـاورم نـاچـارم اســم حـرمـلـه راهـم بـیـاورم
امـشب دخـیلبـسـتـۀ یک گـاهـوارهایـم خون گریههای حـنجـرهای پارهپارهایم
لـطـمـهزنـان مـقـتـل یـک شــاهزادهایـم انـگـار روبـه روی حـرم ایـسـتـادهایـم
وقتی که دیـد نـیـست دگرراه چـارهای گـل کـرد روی دست پـدرمـاه پـارهای
فـرمـود این پـسرنـفـسم نوردیده است کـار گـلـوی اوبه تـلـظـی کـشیده است مـولا اشـاره کرد بهخـشکـیده رویاو بـرقـی زد از سـپـیـدی زیـر گـلـوی او
دشـمن مـجـال یککـلـمـه بیـشـتر نـداد جز با سه شـعـبه تـیـر جـواب پدر نداد خشکیده بود چونکه گلو زودترشکست قـلب پـدرشـبـیه گـلـوی پـسرشـکـست هرشعبهای به یک طرف حنجرش نشست انگـار تـیـر برجـگـرمـادرش نشـست
با چـشـم اشکـبـار ودل خـون و ناامید آهـسـتـه تـیـرازگـلـوی نازکـش کـشید